+++نمیدانم چه مرضی ست که شب هر چه دیرتر بخوابم، کله ی سحر خروس خوان بیدارم...
دیشب 2:30 خوابیدم و امروز 6:30 با چشمای گلوله خیره به ساعت بودم و سوال میپرسیدم از خودم... که واقعا چرا؟؟ چرا نمیخوابی لامصب؟؟ مگر آف نیستی مگر آرزویت این نبود تا ظهر توی تخت پیچ و تاب بخوری و ته دلت ذوق کنی بیکاری...
حالی ام نشد دیگر... بلند شدم و رفتم دوش گرفتم.چقدر حمام های کله صبح میچسبد به ادم...
لباس پوشیدم ورفتم محل کار دختر عموهه را پیدا کردم و تا همین یک ساعت پیش با خودش و همکارانش هی خندیدیم و هی چپ چپ نگاهمان کردند...
چقدر قهقهه های بلندِ گم شده داشتم در زندگی ام...
+++دختر عموهه فهمید نیما معین زاده فوت کرده... شوک زده شد و اشک هایش چلیک چلیک چکید!!!
میدانستم همکلاسی بودند.میدانستم دوستی دیرینه ای داشتند... روحش شاد...
+++همچنان از درد دست چپ شاکی ام اما همان اخلاق دکتر گریزِ بی شعورم نمیگذارد بروم چکاپ شوم...
یک درد گنگ توی تنم پیچیده... و من افتاده ام سر لج با خودم و با همه...
دکتر دکتر گریز؟:دی
اصلا یه چی میگم یه چی میشنوی
جولیک میگه وبلاگت حذف شده.جریان چیه؟!
میخوام از اینجا به بعد باهات دوست باشم و بخونمت
هی اسمت را همه جا میبینم
پس با من دوست باش
سلام دوست من
البته که ما با هم دوستیم
من فقط پیش خیلی دوستهای خاص سالی یکبار اگر ببینمشان قهقهه میزنم که بعد میفهمم چقدر از این قهقهه های یلند گم شده داشتم توی زندگیم
مبی چقد نگرانتم این روزا.. . هی گوله میشی کنج ذهنم...
همه ی ما قهقهه بلند و گم شده زیادی داریم که هیچوقت هم نفهمیدیم چطور و کجا باید پیداشون کنیم و توی زندگیامون پاگیرشون کنیم
خواب عادته
منم دیگه عادت کردم یه ربع به هشت هر روز بیدارم ولی به راحتی دوباره اگه تایم داشته باشم بعدشم میخابم
برو دکتر عزیزم یه وقت خدا نکرده چیز نباشه
به احتمال زیاد ماله اعصابته
خودمم احتمال میدم که مال اعصاب باشه...
امان از این اعصاب که هرچیزیمون میشه آخرش یه ریشه عصبی داره