پخش ژوپیتر خراب شده... رانندگی در سکوت، دیوانه کننده است... شب ها که در راه خانه هستم، خودم آواز میخوانم و وقتی به مقصد میرسم صدایم میگیرد...
شب هایی که خواهرک با من همراه است، با هم "حس خوبیه" شادمهرشان را میخوانیم و ماشین هایی که اطرافمان هستند و شاهد قیافه مان و شنونده ی صدایمان، از خنده غش میکنند...
مورد هم داشتیم که پسره عاشق صدایمان و فیسِ خنده دارمان شده و تا شماره تلفنش را حواله مان نکرده، بیخیال نشده...خلاصه این چنین مردم پیگیری داریم ما...
+++مامانه میگوید دوست پسر اینجور مواقع به درد میخورد... که ژوپیترت را ببرد نمایندگی و پخشش را درست کند و باکش را هم تا حلقوم، پربنزین کند و بیاورد دودستی تقدیمت کند...
برای بنزین زدن هم که شده بطور جدی بهش فکر میکنم" آیکون چرخش سیبیل"
آخ بنزین .. آره. مردها این طور مواقع خیلی موجودات دوست داشتنی هستند.
وای بنزین
خیلی معضل بزرگیه...خیلی