دوست داشتم بغلش کنم اما بهتر دیدم فقط به لبخندی بسنده کنم.

دیدن خواستگار سه سال پیشم، آن هم بچه به بغل،راستش بیش از حد تصورم سورپرایزم کرد... یک پسر فِنچی و ظریف با موهای زاغ وسیخ توی هوا و پوستی به رنگ گندم... یک جورهایی کپی پِیست پدرش بود انگار... فقط امیدوارم اخلاقش به پدرش و خانواده پدری اش نرود...


قدمش مبارک باشد برایشان...