تمام پسرهای همسایه مان، دست کم یک بار از بنده خواستگاری کرده اند!

یک خواستگار سمجی داشتم وقتی که پیش دانشگاهی بودم.....

پسرهمسایه بودند این بنده ی خدا...

هی آمدند هی پیغام دادند هی با گردن کج آدم فرستادند جلو برای پا درمیانی!!!!

من هم در تب و تاب کنکور بودم و حسابی جو گیر که اصلا حرفش را هم نزنید میخواهم درس بخوانم و بروم خارج و کار کنم و.... ازین مزخرف بافی های نوجوانی!!! آیکون خاک بر سر


حالا همین الان یعنی دقیقن همین الان، مامانشان کارت عروسیشان را آوردند!!!

پسرهمسایه ته تغاری خانواده  و همسرشان هم یکی یه دونه  هستند و تازه یک سالی هست که به اینجا مهاجرت کرده اند و کاملا منطقی است که خانواده ها برای این دو نفر کولاک کنند!!!


خواهرک میگوید:اگه اون موقع بیشعور بازی در نیاورده بودی الان عروسی تو بود !!!


خیلی هم خوب...خوشبخت باشند انشاا... !