قرار است باز هم معجزه ای اتفاق بیفتد!

داشتن میرفتن محضر تا یه عقد ساده ببندن! همه چیز مهیا بود تا بعده محرم عروسی بگیرن!!

تصادف کردن!!! پسره از ماشین پرت شد بیرون اما دختره به لطف کمربند ایمنی داخل ماشین موند وشیشه روی سرش خورد شد!

وقتی آوردنش بخش، توی کما بود و از سرش خون میرفت!

مردی که قرار بود تا چند دقیقه بعد، همسرش باشه حالا مثل دیوونه ها وسط بخش راه میرفت و هی موهای رنگ زده و خونی دختر رو کنار میزد و صورتش رو میبوسید!!!

روحانی که قرار بود خطبه ی عقدشون رو بخونه اومد بالای سرشون! گریه میکرد!! زیر لبی چیزی میخوند و فوت میکرد به چشمای بسته ی دختره!!


پدرش اومد... چهره ش کبوده کبود بود! نشست روی زمین بغل تخت دخترش!! هی دستش رو میبوسید و هی بلند بلند آرزوی مرگ خودش رو میکرد!!

مادرش رو بخش بغلی خوابوندن!!شوکه بود و توی سکوت انگشتای دستش رو میجوید! 

پرسنل هم حتی گریه میکردن!! 

من؟؟؟ من گریه نکردم! بغض هم نکردم! فقط نگاه میکردم! دلم نمیخواست باور کنم  که دیگه قرار نیست چشماشو باز کنه! پسری که سرش رو توی بغلش گرفته بود و صداش میزد رو تنها نمیذاره!

مطمعنم که برمیگرده و به زودی ازدواج میکنن! 

گاهی وقتا بهتره به جای  اشک ریختن و نا امیدی، با بالاترین توانمون باور کنیم معجزه هست! اتفاق میفته! 

دختره برمیگرده! از ته قلبم بهش ایمان دارم!!!

نظرات 8 + ارسال نظر
کلوچه چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 22:20 http://colooche.blogsky.com

چ تراژدی وحشتناکی...خدایا...
الان دختره خوبه?

پیگیرش هستم...هنوز توی کماست

آدم جمعه 8 آبان 1394 ساعت 13:06 http://autumn-girl.blogsky.com

من تقریبا هر روز به امید یه پست تازه به اینجا سر میزنم اما هیچ خبری نیست....امیدوارم دوباره بیای و بنویسی....

خیلی درگیرم این اواخر

مبی یکشنبه 26 مهر 1394 ساعت 19:32 http://inthisworld.blogsky.com

براش دعا میکنم. براش دعا کنیم.

دعای دسته جمعی!

آدم یکشنبه 26 مهر 1394 ساعت 11:11 http://autumn-girl.blogsky.com/

منم امیدوارم.....

من نیز...

آدم شنبه 25 مهر 1394 ساعت 22:08 http://autumn-girl.blogsky.com/

برام بنویس که چی میشه دختره.....

پیگیر دختره هستم!
امیدوارم به زودی برگردم و از عروسیش بنویسم

زبله شنبه 25 مهر 1394 ساعت 21:55 http://Lee-aa‏‏‏‏‏d.blogsky.com

یعنی پسره که کمربند نداشت و پرت شد بیرون هیچیش نشد ولی این دختر که کمبر داشت رفت تو کما?
اخرش نفهمیدیم کمربند خوبه یا نه..
انشالله که زودتر خوب شه و عروسیشو ببینه

ظاهرا پسره کمربند نداشت و تونست خودش رو از شیشه ماشین هول بده بیرون! اما دختره، نه!

ریحانه شنبه 25 مهر 1394 ساعت 21:47 http://ilovelife.blogsky.com/

آخـــــــــــی!
ای جـــان!خـیلی خوب بود...
ایشالا دخـتره زود خوب بشه...

امید داریم!

رهگذر شنبه 25 مهر 1394 ساعت 21:41

دنیا ممکنه برای اونایی که میخونن تغییر کنه
ولی برای اونایی که مینویسن نه ...

امیدوارم برگرده

دقیقا این مسعله برعکسه! دنیا برای کسانی که مینویسن خیلی خیلی زودتر و بهتر تغییر میکنه تا کسانی صرفا میخونن!

ما هم امیدواریم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.