تقاصش را پس میدهند...قول میدهم...

میگه: دلم گرفته میخوام گریه کنم...

گریه کردم تو غصه نخوریا، میخوام سبک شم...

میخندم و میگم باشه!!!

هندزفری میزارم تو گوشم تا صدای هق هقش رو نشنوم...

ده دیقه بعد حالش خوبه اما چشماش از اشک، برق میزنه...

میخنده و میخندم...

کاش هیچوقت نفهمه امشب بخاطر اشکاش، بدجور سقوط کردم!!!!


+++میدونی سختیش کجاست؟ اونجا که دلیل اشکاش رو میدونی، اما هیچ کاری ازت نمیاد.هیچ کاری...

اونوقته که میخندی اما میسوزی و میشکنی و له میشی!!!

و تمام مدت یه هدف توی مغزت آویزونه و اون "انتقامه" 

همین...