هفتاد و هشت
دیشب اومدن، گپ زدیم، عاشق باباش شدم، واسه نکته پرونیای خودش وقتی توی اتاق تنها بودیم و حرف میزدیم دلم رفت، اونقدر صحبتمون طولانی و جذاب بود که از بیروننصدامون زدن گفتن بسه دیگه پاشین بیاین:))))
درمورد اصل کاریا روز اولین قرار صحبت کرده بودیم و دیشب بعضی ازون مساعل رو شکافتیم و شفاف سازی تر کردیم و اون بیشتر صحبت میکرد و من ساکت تر بودم...
در نهایت از هر دری حرف زدیم و اون یه عالمه خاطره ی خفن داشت که تعریف کنه و من اون وسط از خنده پهن تخت شده بودم:)))
میون صحبتامون میگفت من فقط یکبار اعتماد میکنم و خیانت اگر ببینم اصلا نمیتونم بگذرم...
نمیدونم چرا به خودم مشکوک شدم بی خود و بی جهت...
و ته دلم لرزید وعذاب وژدان گرفتم...
مگه من قراره چیکار بکنم که این شازده فقط یکبار میخواد اعتماد کنه؟
به روی خودم نیاوردم ولی خیلی بهم برخورد...
برای همینه حالم گرفته س و حوصله ندارم...
اصلا حرف جالبی نزد متاسفانه .. حوصله ی نوشتن ندارم ولی در حد یه مشاور می تونم در این مورد و درباره ی خطرات و نگرانی های ناشی از این طرز نگاه به زن و به رابطه حرف بزنم . وااای خدایا از دست این مردهای سنتی مالکیت خواه ابله ! ببخش اگه به معشوقت توهین تلقی میشه ولی انقدر دیدم از این حساسیت های احمقانه ی خانمان سوز که نمی دونم چی بگم .. این مساله ی بسیااار مهمیه ... باید حرف زد ازش ..
مشکل اینجاس که خودمم چنین طرز فکری دارم.
به هرحال چیزی که عوض داره گله نداره
من عقب افتادم از سه تا پستت
یه چیزی میگم تجربه ی خودمه منم برام یه شرایطی مثه تو پیش اومد ..خیلی شیک و مجلسی بابام تو روم گفت نه به درد ما نمیخورن :|اصلا نظر منو نپرسید !!تقصیر خودم هم بود که حتی جرات نکردم به بابام بگم چرا نه ؟
نمیدونم چرا باباها انقدر حساسن .
میدونی الکی نه گفتن یا الکی اره گفتن مهم نیست بنظرم شغلش که خوبه اینده ی خوبی مطئنن خواهد داشت ...بعدش روزی آدم دست خداس یعنی تو نمیدونی تو اینده چی پیش میاد
اگه خودت مشکلی نداری با شغلش باباتو توجیح کن
اگه واقعا میخوای که این داستان سر بگیره ...سرسری نگذر..بلاخره آینده اته
راستی اعتماد فقط یک بار دیگه چه صیغه ایه ..دفعه بعد حتما ازش بخواه که برات مثال بزنه مثلا چی اعتماد فقط یک بار!!!
برم پست بعدی
من اگر شل بزنم دقیقا همین وضعیتی که تو تعریف کردی پیش میاد برام برای همین سرسختانه وایسادم، و نمیذارم حتی پدرم بخواد حرف زور بزنه....
والا نمیدونم چیه جریان این اعتماد یک باره!! حالا در فرصت های بعدی شفاف تر ازش میپرسم:)))
حرفش خیلی ترسناک بوده
یکبار اعتماد؟؟؟؟؟
در مورد خودش هم این حرف را قبول داره؟
به نظر من شغلش بد نیست
منم بی خود و بی جهت نگران همین مسعله شدم :((((
وای نیلی منم از حرفش ترسیدم، "فقط یه بار اعتماد میکنم!"
من که مشکلی ندارم با شغل بساز بفروشی، مهم اینه که خودت با این شغل مشکل داری یا نه؟ یعنی یکی ازت بپرسه عارت میاد یا نه، با توجه به موقعیت خودت و شغل آینده ات آیا مشکلی داری بگی شوهرم بساز بفروشه؟
من که نه...
اتفاقا از آدمای فنی و فعال خیلیم خوشم میاد...
درکل با شغلش مشکلی ندارم اما ظاهرا بابام خیلی مشکل داره
سلام دوست من! کامنت بالایی رو محض امتحان گذاشتم چون جدیدم کامنت نمتونم بذارم که ظاهرا شد.
ظاهرا دانشجو پزشکی هستی.. پس شاید شغل همسرت بیشتر به چشم بیاد... اول که توی ازدواج حس خوب خیلی مهمه.. اگه حس خوبی بهش پیدا کردی اینو راحت از دست نده.
اما در مورد شغلش، راستش الان بجز دخترایی که با پزشک ازدواج میکنن و بهرحال حری توش نیست، بیشترین و بهترین ازدواج کنونی دخترای پزشکی با مهندسال ساخت و سازرکار هست که درامدهای خوبی دارن.
من اکثر دوستام همچی ازدواج هایی کردن و راضی ان. البته طرز فکر و نگرش هرکسی متفاوته... اگه واست شغل رسمی خیلی مهم هست باید خیلی دقت کنی که حس های دیگه اهمیت این مسیله رو واست کمرنگ نکنه.
درهرحال موفق باشی.
من چندروزه وبلاگتو پیدا کردم و خیبی پیگیر مهندس موبلوند بودم!
سلام... خوش اومدین ممنون از لطفتون...
اتفاقا من ازونایی هستم که شغل آزاد یا رسمی و دولتی برام فرقی نمیکنه. اگر درآمدش از راه درست و حلال باشه چه اهمیتی داره واقعا؟
من از هرکسی که سوال میکنم، میگن شغل پر درآمد و خوبیه، واقعا بی انصافیه اگر بخاطر داشتن شغل آزاد، تمام خصلتای خوبش رونادیده بگیرم وجواب رد بدم
سلام.
سلام:)