هفتاد و نه

دیشب اونقدر عصبی و بهم ریخته بودم که با گریه خوابیدم و الان با سردرد بیدار شدم...

بابا قراره فکراشو بکنه و به واسطه خبر بدیم و اونم خانواده مهندس مو بلوند رو در جریان بذاره...

درحال حاضر توی این اوضاع بحرانی بابا قهر کرده و به هیچ کدوممون خصوصا من!!! محل نمیذاره ...

اصلا الهی بمیرم برای خودم:(((