هشتاد و سه

اگر از دوران پیش متاهلی بپرسین، و تصور کنین خیلی هم عالی و پرفکته، در جوابتون باید بگم که بیلاخ!!!

پیش متاهلی دورانیست که شما در اون صد تا صاحاب پیدا میکنین.. مهم نیست قبلش کسی آدم حسابتون نمیکرد و بود و نبودتون به هیچ جای هیچ کس نبود، مهم اینه الان که میخواین کوله بار عشقتون(اوووووق)

رو ببرین تو آشیانه ی عشقتون(مجددا اووووق) پهن کنین، بالاخره باید کسانی باشن که گه خوریش رو بکنن دیگه...

همینجوری نمیشه که با بزن و برقص و سرسلامتی پاشی بری آشیانه عشق...اصلا روایت داریم از یک گمنام که فرماییدن ایرانی نیستی اگه دوران پیش متاهلی رو زهر جوانی نکنی. که اگر چنین نکنی اوووووف بر تو!!!


درضمن عمو بزرگه که نیم مترش رو زمینه،چل پنج مترش زیرزمین و اومده اوردر داده که تا زمانی که دختر ارشد من ازدواج نکنه،من با ازدواج نیلی مخالفم، از همین تریبون بهش میگم که عموجان ***ننت...

عدم حضور تو توی مراسم بله برون بنده رو دایورت کردم به شخم مو بلوند عزیزم...اجرت با عزراییل:)))

نفرینات قبول حق انشاالله گریبان گیر شخص خودت و خانواده ی محترمت بشه...

صوبت دیگه ای ندارم باهات ،واالسلام:)))


اِنی وِی، از زاویه های متعددی میشه به سنت پیامبران چشم انداخت.خیر سر ابا و اجدادتون اگر خواستین تا سر کوچه برین یه دبه ماست بگیرین برگردین باس اجازه ی شوهر و قوم شوهر رو همزمان بگیرین. وگرنه پس میفرستنتون خونه ننه باباتون موجبات سرشکستگی اون بزرگواران رو مهیا میکنین درضمن...


حالا مثال رو عرض میکنم.

بطور مثال خیر سر ابا و اجدادم بعد از چارسال قرار دوستانه با رفقای دبیرستانی گذاشتیم که بریم هم همو ببینیم هم توله های همو(بعضاً دیده شده که زاییدن، میخواستیم فسقلیاشونو از نزدیک بینیم :))))

بعد خب ما خوشگلاسیون کرده بودیم دیگه متوجهین؟؟  مامان فرمودن کجا شال و کلاه کردی؟؟؟ مگه اجازه گرفتی؟؟؟


+صحنه ی روتین من و نگاه به دوربین :||||


که پاسخ گفتم بله مامان. با بابا هماهنگه...

که پاسخ شنیدم اقای موبلوند چی؟ خبر داره کجا میری کجا میای با کی میری با کی نمیری؟!!!!


+صحنه ی کمیاب خشم اژدها در مقابل دوربین :||||


به مرگ خودم تا تلفن نزدم و ازش رخصت نگرفتم که نذاشت پامو از در بذارم بیرون که... 


+آیکون بغض در مقابل دوربین :||||


یه همچین موجود مورد ظلم واقع گرفته ای هستم من...

زبونم ندارم که از خودم دفاع کنم حداقل:(((

ملت که مزدوج میشن از هفت دولت رها میشن پر و بال در میارن،پر پر میکنن خودشونو یکی نیس جمعشون کنه، بعد من اجازه از بابام کم بود، موبلوند هم اضافه شد بهش!!!

اصن الهی قربون قد و بالای موبلوند برم من که بدون نق نوق کردن استقبال هم کرد و حتی گفت خوش بگذره :))))

هرچند اگر نمیگفت هم من خوش رو میگذروندم منتها تاکیدش روی این قضیه من و کشت :)))))

نظرات 4 + ارسال نظر
سیاوش یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 22:14 http://nabshineh.blogsky.com


یعنیا دست مریزاد .. گذری رد میشدم که چشمم افتاد به سبک روان و صمیمی و بی کلیشه و راحت نوشته هات .. خوندم و بسیار خندیدم و شاد شدم .. جداً دست مریزاد .. آفرین نیلی می خوانمت بیشتر

سلام دوست جدید...
خوش اومدی

تیلوتیلو سه‌شنبه 8 تیر 1395 ساعت 10:15 http://meslehichkass.blogsky.com/

وای
مراقب باش که این رفتارها مهندس جان را همین ابتدای کار دچار توهم نکنه
این عموهه این وسط چی میگفت؟

گیجم تیلو...
امیدوارم همه چی درست شه

Lady دوشنبه 7 تیر 1395 ساعت 16:40 http://writtenbylady.blogsky.com

بیخیال حرف مردوم
برو از این دوران نهایت لذت و ببرو خودتو موبولندت شاد باشید

مرسی لیدی مهربون...

صحرا دوشنبه 7 تیر 1395 ساعت 13:26

واقعا عمون این حرفو زد؟ تا دختر بزرگش عروس نشه تو نباید عروس بشی؟ جل الخالق، الان دیگه خواهرها هم منتظر هم نمیمونن چه برسه به دختر عمو!

اره والا...
همینو میخواستم بگم که سر ازدواج خواهر بزرگه و کوچیکه دعواس بعد من باید صبر کنم دخترعمو ازدواج کنه؟!
فامیل ما است دیگر:)))

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.