هشتاد و نه

مو بلوند، مو بلوند نیست...

یعنی موبلوند برخلاف اسم مستعاری که روز اول براش انتخاب کردم موهای بور و بلوندی نداره...

البته این به سلیقه بینایی من مربوطه چون من هر مو بوری رو بور نمیدونم... ب نظر من ادما به دو دسته ی مو بوران ومورچه زردان تقسیم میشن...

مو بوران دسته هایی هستن که از رنگ قهوه ای تیره تا روشن طبقه بندی میشن و سایر مو های خاص که رنگ ضایعی دارن و چشم رو میزنن میرن قاطی دسته ی مورچه زردان...

برای ایجاد فرقه های قومی و فتنه، صحبتام در همین حد کافیه :))))


+ وقتی یکی میگه پیرم در اومده میتونین عمق فاجعه رو درک کنین؟؟ میتونین درک کنین تا به کجاهاش که فشار نیومده؟؟؟

اگر درک میکنین باید بگم که بنده در همین لحظه پیرم از شش جای اصلیم در اومده...

کشیک های اورژانس قلب و بازهم دکتر دراز و جیم زدنای من پیرم کرده...

قلب سخته و پر استرس... مخصوصا اگر اورژانس باشه و سه تا مریض همزمان اررست کنن و تیم سی پی آر ندونه جون کدوم یکی رو باید نجات بده...

اورژانس قلب پرکار ترین و جیم زننده ترین بخشی بود که تجربه ش کردم... 

تا سرم خلوت میشد میرفتم بوفه و با بچه های اینترن  سوسیس تخم مرغ میزدیم بر بدن...

و استاد هم از توی سایت بیمارستان تحت نظر داشت منو و میومد گوشم رو میگرفت برمیگردوند سر جام...

حالا ازون روزای جور و ناجور و پر از شادی و خستگی، فقط 12 روز کشیک دیگه باقی مونده...

خیلی خرم اگه بگم که دلتنگ  درس و دانشگاه و بیمارستان و کشیک و خرحمالی و بیدار خوابی و استرساش شدم؟


+به تاریخ 5/5/95 که از قضا روز عشق تاریخی بوده و ما ملتفت نبودیم با موبلوند رفتیم حلقه خریدیم...

حلقه هامون روعاشقم... قراره پنجشنبه بله برون باشه و چار تا بزرگتر پاشن بیان رسمیش کنیم بره پی کارش...


+انگشتای من به مثال ادمیان نیست... شماره انگشتم 47 و این ینی دستای من هیچگونه عضله و چربی و پی و دنبه اضافی ندارن. استخوان خالصن!!!

انقد که اینجا نتونستن حلقمو کوچیک کنن و فرستادنش اصفهان با لیزر دو طرفه،تراش بدنش...

میترسم حلقه نازنینم رو به گاج بدن وموبلوند گفته اگه بلایی سرحلقم بیاد، طلافروش رو به چونصد روش ممکن مینموئه(فعل جدید نازل فرمودم ازمصدر نمودن)


+برای بله برون این هفته،شال و شلوارم رو با پیراهن موبلوند ست کردم... 

+میدونم میدونم شمام مث من ازین تیریپ عشقولیا حالتون بهم میخوره ولی کیف میده بهم وقتی میبینم مث هم شدیم... 

موبلوند قراره زیرکت و شلوار ذغالی که برای مراسممون میپوشه،پیراهن مردونه ی کرم به تن کنه و برای همینه منم دوست دارم شال و شلوارم باهاش ست باشه...

تو عکس قشنگ تر میفته اخه:)))))))


+یه عالمه حرف دارم که فاکتور گرفتم ازشون... ناحیه ی گشادم اجازه بده، میام و مینویسم براتون

نظرات 3 + ارسال نظر
آبانا دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت 22:49

مبارکه! این دم اخری جیم می زنی بعدش دلت واسه همینام تنگ میشه! کلا ما ها اهل خاطراتی هستیم که ازش هم فرار میکردیم!!

مرسی عزیزم:)
گل گفتی ابانا:)))
دلم واسه جیم زدنا هم تنگ شده حتی:)))
روزای پرتلاش و خوبی بوده وهست

Lady دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت 15:03 http://writtenbylady.blogsky.com

الهیییییییییییی عروس خانوم فدات بشم ...نبودی این مدت گفتم عروس شدی و مارو فراموش کردی
خیلی برات خوشحالم خیلی خیلی خوشحالم که داری روزای خوبی و تجربه میکنی
انشالله به میمنت و مبارکی
کلیلیلیییییییییییییی

لیدی دلم هزار تیکه بود پیش هرکدومتون افتاده بود بخدا...
فدای توو قلب مهربونت عزیزم.
ایشالا تو هم خوشبخت بشی
نمیدونی چقد درگیر بودم این روزا...
سعی میکنم پررنگ تر برگردم

تیلوتیلو دوشنبه 11 مرداد 1395 ساعت 13:58 http://meslehichkass.blogsky.com/

چه عجب
داشتم نگران میشدم
خدا را شکر
مبارکت باشه
همه چیز به شادی و خوبی برگزار بشه انشاله

تیلوی مهربون من
ازین ب بعد بیشتر هستم در خدمتتون،

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.